ازهری فلکی منجم. او راست: ’المطلع السعید فی حسابات الکواکب علی الرصد الجدید’ که در قاهره 1304 هجری قمری در حیات مؤلف چاپ شده است. (معجم المؤلفین از ایضاح المکنون)
ازهری فلکی منجم. او راست: ’المطلع السعید فی حسابات الکواکب علی الرصد الجدید’ که در قاهره 1304 هجری قمری در حیات مؤلف چاپ شده است. (معجم المؤلفین از ایضاح المکنون)
ابن علی بن یزید بن داود بن یزید نیشابوری مکنی به ابوعلی. وی محدث و پرکار و صاحب مؤلفات بود در 277 هجری قمری 890/ میلادی متولد شد و برای سماع حدیث به مسافرت پرداخت و به دمشق و به بغداد حدیث گفت و شنید، و در نیشابور در 15 جمادی الاولی 349 هجری قمری 960/ میلادی درگذشت. (معجم المؤلفین از تاریخ بغداد ج 8 ص 71) (منتظم ابن جوزی ج 6 ص 396) (تذکره الحفاظ) (مرآت الجنان) (شذرات الذهب) (زرکلی 253 چ 1.)
ابن علی بن یزید بن داود بن یزید نیشابوری مکنی به ابوعلی. وی محدث و پرکار و صاحب مؤلفات بود در 277 هجری قمری 890/ میلادی متولد شد و برای سماع حدیث به مسافرت پرداخت و به دمشق و به بغداد حدیث گفت و شنید، و در نیشابور در 15 جمادی الاولی 349 هجری قمری 960/ میلادی درگذشت. (معجم المؤلفین از تاریخ بغداد ج 8 ص 71) (منتظم ابن جوزی ج 6 ص 396) (تذکره الحفاظ) (مرآت الجنان) (شذرات الذهب) (زرکلی 253 چ 1.)
حسین بن مبارک. از محدثانست. مبارک پدر حسین، فرزند محمد بن مسلم زبیدی محدث است و بسیاری از فرزندان و احفاد او نیز اهل حدیث اند. حسین بن مبارک با برادرش حسن از ابوالوقت حدیث شنیدند. (از تاج العروس). و زرکلی آرد: حسین بن مبارک بن محمد بن یحیی متولد در 540 هجری قمری و متوفی بسال 631 مکنی به ابوعبدالله و مقلب به سراج الدین و ابن الزبیدی، اصلاً از زبید است و زادگاه و محل وفاتش بغداد میباشد. او در بغداد و دمشق و حلب و جز آنها حدیث گفت و به فقه و لغت و قراآت عالم بود. منظومه هایی در لغت و قرائتها دارد و مؤلفاتی نیز پرداخته و از آنجمله است: البلغهدر فقه. ابن عماد او را حنبلی معرفی کرده و صاحب ’الجواهر المضیئه’ او را ازجملۀ حنفیان شمرده است. (از اعلام زرکلی چ 2 ج 2 ص 276). رجوع به شذرات الذهب ج 5 ص 144 و الجواهر المضیئه ج 1 ص 216 شود. در کتاب اخیر بجای زبیدی ترمذی آمده و این مسلماً خطاء است بدلیل اینکه مؤلف آن کتاب برادرش حسن بن مبارک را با همین لقب (زبیدی) یاد کرده است. (الجواهر ص 200). در حاشیۀ کتاب ’لحظ الالحاظ’ ص 359 آمده: کتاب ’التجرید الصریح لأحادیث الجامع الصحیح’ که در نسخۀ چاپی به حسین بن مبارک منسوب داشته شده از او نیست بلکه تألیف احمد بن احمد زبیدی است. (از اعلام زرکلی حاشیۀ صفحۀ مذکور). رجوع به زبیدی (.... احمد بن احمد) شود
حسین بن مبارک. از محدثانست. مبارک پدر حسین، فرزند محمد بن مسلم زبیدی محدث است و بسیاری از فرزندان و احفاد او نیز اهل حدیث اند. حسین بن مبارک با برادرش حسن از ابوالوقت حدیث شنیدند. (از تاج العروس). و زرکلی آرد: حسین بن مبارک بن محمد بن یحیی متولد در 540 هجری قمری و متوفی بسال 631 مکنی به ابوعبدالله و مقلب به سراج الدین و ابن الزبیدی، اصلاً از زبید است و زادگاه و محل وفاتش بغداد میباشد. او در بغداد و دمشق و حلب و جز آنها حدیث گفت و به فقه و لغت و قراآت عالم بود. منظومه هایی در لغت و قرائتها دارد و مؤلفاتی نیز پرداخته و از آنجمله است: البلغهدر فقه. ابن عماد او را حنبلی معرفی کرده و صاحب ’الجواهر المضیئه’ او را ازجملۀ حنفیان شمرده است. (از اعلام زرکلی چ 2 ج 2 ص 276). رجوع به شذرات الذهب ج 5 ص 144 و الجواهر المضیئه ج 1 ص 216 شود. در کتاب اخیر بجای زبیدی ترمذی آمده و این مسلماً خطاء است بدلیل اینکه مؤلف آن کتاب برادرش حسن بن مبارک را با همین لقب (زبیدی) یاد کرده است. (الجواهر ص 200). در حاشیۀ کتاب ’لحظ الالحاظ’ ص 359 آمده: کتاب ’التجرید الصریح لأحادیث الجامع الصحیح’ که در نسخۀ چاپی به حسین بن مبارک منسوب داشته شده از او نیست بلکه تألیف احمد بن احمد زبیدی است. (از اعلام زرکلی حاشیۀ صفحۀ مذکور). رجوع به زبیدی (.... احمد بن احمد) شود
ابن مبارک بن محمد بن یحیی بن مسلم بن موسی بن عمران رمی زبیدی الاصل بغدادی حنبلی مقلب به سراج الدین فقیه ادیب. در بغداد و حلب و دمشق درس گفت. وی در 546 هجری قمری / 1151 میلادی متولد و در بغداد 631 هجری قمری / 1233 میلادی درگذشت. چند منظومه در قرائت و ’البلغه’ در فقه تألیف اوست. (معجم المؤلفین از شذرات الذهب ج 5 ص 144)
ابن مبارک بن محمد بن یحیی بن مسلم بن موسی بن عمران رمی زبیدی الاصل بغدادی حنبلی مقلب به سراج الدین فقیه ادیب. در بغداد و حلب و دمشق درس گفت. وی در 546 هجری قمری / 1151 میلادی متولد و در بغداد 631 هجری قمری / 1233 میلادی درگذشت. چند منظومه در قرائت و ’البلغه’ در فقه تألیف اوست. (معجم المؤلفین از شذرات الذهب ج 5 ص 144)
دهی است از دهستان دلاور بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار. واقع در 23هزارگزی شمال باختری دشتیاری و کنار راه مالرو فهرج به قصرقند. ناحیه ای است واقع در جلگه، گرمسیر مالاریائی. دارای 250 تن سکنه میباشد. بلوچی زبانند. از باران مشروب میشود. محصولات آنجا توت، حبوبات، لبنیات. اهالی به کشاورزی، گله داری گذران میکنند. راه مالرو است. ساکنین از طایفۀ میرولدزائی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان دلاور بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار. واقع در 23هزارگزی شمال باختری دشتیاری و کنار راه مالرو فهرج به قصرقند. ناحیه ای است واقع در جلگه، گرمسیر مالاریائی. دارای 250 تن سکنه میباشد. بلوچی زبانند. از باران مشروب میشود. محصولات آنجا توت، حبوبات، لبنیات. اهالی به کشاورزی، گله داری گذران میکنند. راه مالرو است. ساکنین از طایفۀ میرولدزائی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
یا میرزا حسین خان آزاد. او طبیب ظل السلطان، سلطان مسعود میرزا پسر بزرگ ناصرالدین شاه بود، و وی پسر میرزا یوسف خان مستشار پست خانه بود، که از آزادیخواهان و طالبین اصلاح عصر خود بقلم میرفت، و او را رساله ای است درباب لزوم اصلاح خط کنونی فارسی به اسم ’رساله در وجوب اصلاح خط اسلام’ که به خط نستعلیق چاپ سنگی شده است ولی اسم مؤلف در خود رساله نیست. اما میرزا حسین خان از مدتهای مدید به این طرف از خدمت ظل السلطان استعفا داده و به اروپا آمده و در پاریس متوطن گردیده بودو من (محمد قزوینی) آن مرحوم را در اوقاتی که در پاریس اقامت داشتم از دور میشناختم زیرا که گاه گاهی به کتاب خانه ملی پاریس می آمد و با ادگار بلوشه کتابدار قسمت شرقی کتاب خانه پاریس به جامع سنخیت مشرب که هر دو باقصی درجه از نوع بشر بغایت متنفر و گریزان بودند، رفیق بود. صاحب ترجمه با هموطنان خود یعنی ایرانیان بوجه من الوجوه معاشرت نمیکرد و هیچکس از ایشان را حتی آقای صمدخان ممتازالسلطنه وزیر مختار ایران نه به خانه خود راه میداد و نه ب خانه آنها میرفت، و اگر اتفاقاً در کوچه، یکی از ابناء وطن خود را میدید میگریخت. آقای ممتازالسلطنه حکایت میکرد که برای امری ضروری فوری لازم بودکه با او ملاقات کنم، و چون مطلقاً کسی را به منزل خود راه نمیداد تدبیری به خاطر من رسید و صبح زود ساعت هشت که اولین توزیع نامه های پستی به اشخاص شروع میشود، به خانه او رفتم و در آپارتمان او را بشدت به رسم فراشهای پست کوبیدم، از داخل منزل صدای او را که میشناختم شنیدم که فریاد زد: ’کیست ؟’ من صدای خود را برای اینکه مرا نشناسد تغییر داده گفتم: ’فاکتور’ (یعنی فراش پست) او فوراً در را باز کرد و من فرصت ندادم که در را دوباره بعد از شناختن من به بندد و فوری خود را داخل آپارتمان افکندم و تغییر عجیب حال اورا از این شیوه که خورده بود محسوساً مشاهده کردم، ولی خود را هیچ به آن راه نزدم و او را هم شرم حضور و ادب مانع شد که کراهت قلبی خود را از حضور یکی از ایرانیان در منزل خود آن هم به این حیله و تزویر ظاهر سازد و دست بهم دادیم و مشغول صحبت شدیم. باری من بعلت همین فقره که وی از ایرانیان گریزان بود و با وجود پیشنهاد مکرر بلوشه که مرا با او آشنا سازد و به منزل ببرد هیچوقت نخواستم با او آشنا شوم. صاحب ترجمه در یکی از دو تألیف آتی الذکر خود از عمر خیام و رباعیات او و از اینکه انگلیسها ترجمه رباعیات خیام را در تمام اروپا و امریکا از پرتو ترجمه فیتز جرالد منتشر و مشهور کرده اند به شدت انتقاد کرده و در حق آن حکیم و شاعر بزرگ طعن زده است. مرحوم آزاد دو مجموعه از منتخبات اشعار و رباعیات فارسی، یکی به اسم ’گلزار معرفت’ دیگر به اسم ’صبح امید’ با ترجمه جداگانه هر یک از دو کتاب مزبور به فرانسه در سنوات 1906 و 1909 میلادی در لیدن از بلاد هلند به طبع رسانیده است، که در غایت نفاست است. وی در ماه مارس هزارونهصدوسی وشش میلادی مطابق 1355 هجری قمری در نتیجۀ تصادم با اتومبیلی وفات یافت و کتاب خانه بسیار جامع نفیس عدیم النظیر او را بتوسط کتابفروشی معروف (کواریچ) در لندن بحراج متفرق کردند. (وفیات معاصرین بقلم محمد قزوینی در مجلۀ یادگار سال سوم شمارۀ چهارم). باید توجه داشت که کسی که در آغاز در شمار آزادیخواهان اصلاح طلب بوده و در پایان مجموعۀ اشعار فارسی خود را چاپ میکند. نمیتواند از همه ایرانیان متنفر باشد پس شاید از مأمورین دولت و وابستگان به ایشان در خارج دوری می جسته است. رجوع به حاشیۀ شدالازار ص 216 شود
یا میرزا حسین خان آزاد. او طبیب ظل السلطان، سلطان مسعود میرزا پسر بزرگ ناصرالدین شاه بود، و وی پسر میرزا یوسف خان مستشار پست خانه بود، که از آزادیخواهان و طالبین اصلاح عصر خود بقلم میرفت، و او را رساله ای است درباب لزوم اصلاح خط کنونی فارسی به اسم ’رساله در وجوب اصلاح خط اسلام’ که به خط نستعلیق چاپ سنگی شده است ولی اسم مؤلف در خود رساله نیست. اما میرزا حسین خان از مدتهای مدید به این طرف از خدمت ظل السلطان استعفا داده و به اروپا آمده و در پاریس متوطن گردیده بودو من (محمد قزوینی) آن مرحوم را در اوقاتی که در پاریس اقامت داشتم از دور میشناختم زیرا که گاه گاهی به کتاب خانه ملی پاریس می آمد و با ادگار بلوشه کتابدار قسمت شرقی کتاب خانه پاریس به جامع سنخیت مشرب که هر دو باقصی درجه از نوع بشر بغایت متنفر و گریزان بودند، رفیق بود. صاحب ترجمه با هموطنان خود یعنی ایرانیان بوجه من الوجوه معاشرت نمیکرد و هیچکس از ایشان را حتی آقای صمدخان ممتازالسلطنه وزیر مختار ایران نه به خانه خود راه میداد و نه ب خانه آنها میرفت، و اگر اتفاقاً در کوچه، یکی از ابناء وطن خود را میدید میگریخت. آقای ممتازالسلطنه حکایت میکرد که برای امری ضروری فوری لازم بودکه با او ملاقات کنم، و چون مطلقاً کسی را به منزل خود راه نمیداد تدبیری به خاطر من رسید و صبح زود ساعت هشت که اولین توزیع نامه های پستی به اشخاص شروع میشود، به خانه او رفتم و در آپارتمان او را بشدت به رسم فراشهای پست کوبیدم، از داخل منزل صدای او را که میشناختم شنیدم که فریاد زد: ’کیست ؟’ من صدای خود را برای اینکه مرا نشناسد تغییر داده گفتم: ’فاکتور’ (یعنی فراش پست) او فوراً در را باز کرد و من فرصت ندادم که در را دوباره بعد از شناختن من به بندد و فوری خود را داخل آپارتمان افکندم و تغییر عجیب حال اورا از این شیوه که خورده بود محسوساً مشاهده کردم، ولی خود را هیچ به آن راه نزدم و او را هم شرم حضور و ادب مانع شد که کراهت قلبی خود را از حضور یکی از ایرانیان در منزل خود آن هم به این حیله و تزویر ظاهر سازد و دست بهم دادیم و مشغول صحبت شدیم. باری من بعلت همین فقره که وی از ایرانیان گریزان بود و با وجود پیشنهاد مکرر بلوشه که مرا با او آشنا سازد و به منزل ببرد هیچوقت نخواستم با او آشنا شوم. صاحب ترجمه در یکی از دو تألیف آتی الذکر خود از عمر خیام و رباعیات او و از اینکه انگلیسها ترجمه رباعیات خیام را در تمام اروپا و امریکا از پرتو ترجمه فیتز جرالد منتشر و مشهور کرده اند به شدت انتقاد کرده و در حق آن حکیم و شاعر بزرگ طعن زده است. مرحوم آزاد دو مجموعه از منتخبات اشعار و رباعیات فارسی، یکی به اسم ’گلزار معرفت’ دیگر به اسم ’صبح امید’ با ترجمه جداگانه هر یک از دو کتاب مزبور به فرانسه در سنوات 1906 و 1909 میلادی در لیدن از بلاد هلند به طبع رسانیده است، که در غایت نفاست است. وی در ماه مارس هزارونهصدوسی وشش میلادی مطابق 1355 هجری قمری در نتیجۀ تصادم با اتومبیلی وفات یافت و کتاب خانه بسیار جامع نفیس عدیم النظیر او را بتوسط کتابفروشی معروف (کواریچ) در لندن بحراج متفرق کردند. (وفیات معاصرین بقلم محمد قزوینی در مجلۀ یادگار سال سوم شمارۀ چهارم). باید توجه داشت که کسی که در آغاز در شمار آزادیخواهان اصلاح طلب بوده و در پایان مجموعۀ اشعار فارسی خود را چاپ میکند. نمیتواند از همه ایرانیان متنفر باشد پس شاید از مأمورین دولت و وابستگان به ایشان در خارج دوری می جسته است. رجوع به حاشیۀ شدالازار ص 216 شود
ابن علی بن ظافر ازدی مصری صفی الدین ادیب. درگذشتۀ 657 هجری قمری 1259/ میلادی او راست: ’الفریده’. (معجم المؤلفین ازایضاح المکنون ج 2 ص 189) (هدیه العارفین ج 1 ص 313)
ابن علی بن ظافر ازدی مصری صفی الدین ادیب. درگذشتۀ 657 هجری قمری 1259/ میلادی او راست: ’الفریده’. (معجم المؤلفین ازایضاح المکنون ج 2 ص 189) (هدیه العارفین ج 1 ص 313)